
مقاله امامت در مکتب صادق آل محمد(ص) دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله امامت در مکتب صادق آل محمد(ص) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله امامت در مکتب صادق آل محمد(ص)
چکیده
مقدمه
1 تبیین کلی جایگاه امامت
2 ضرورت وجود امام
3 مناصب امام
1-3 مرجعیت دینی
2-3 وساطت فیض
4-3 مرجعیت هدایت رفتاری و عملی
5-3 زعامت سیاسی
4 ویژگیهای امام
1-4 مفترضالطاعه بودن
2-4 عالم به علم الهی
3-4 عصمت
4-4 نصب امام
5 مهدویت
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله امامت در مکتب صادق آل محمد(ص)
ابنبابویه قمی، علیبن حسین، الامامه و التبصره من الحیره، قم، مدرسه الامام المهدی، 1363
ابنبسطام، عبدالله، طب الائمه، قم، شریف رضی، 1411ق
ابنقولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، نجف، مرتضوی، 1356
ابنمنظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1995م
بغدادی، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرق، بیروت، دار الجیل و دار الافاق، 1408ق
جوهری، اسماعیلبن حماد، الصحاح، تاج العله و صحاح العربیه، بیروت، دارالملایین،1990م
راغب اصفهانی، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چ دوم، بیجا، دفتر نشر کتاب، 1404ق
صدوق، محمدبن علی، الامالی، بیروت، اعلمی، 1400ق
ـــــ، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق
ـــــ، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362
ـــــ، علل الشرایع، قم، داوری، بیتا
ـــــ، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، جهان، 1378ق
ـــــ، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتاب الاسلامیه، 1395ق
ـــــ، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، 1403ق
ـــــ، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق
صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1404ق
طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق
طبرسی، فضلبن حسن، اعلام الوری، تصحیح علیاکبر غفاری، بیروت، دارالمعرفه، 1399ق
طوسی، محمدبن حسن، الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390ق
ـــــ، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365
ـــــ، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411ق
فتال نیشابوری، محمدبن حسن، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، شریف رضی، بیتا
فراهیدی، خلیلبن احمد، العین، قم، دارالهجره، 1405ق
قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371
کشی، محمدبن عمر، رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، 1362
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق
مرتضی زبیدی، محمدبن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالمکتبه الحیاه، بیروت، 1306ق
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، نگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360
مفید، محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق
نعمانی، محمدبن ابراهیم، کتاب الغیبه، ترجمه محمدجواد غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق
چکیده
امامت بهمعنایی که شیعه بدان معتقد است، اساسیترین باوری است که موجب امتیاز شیعه امامیه از دیگر فرق اسلامی شده است. امامت بهلحاظ عقلی و نقلی محل بحث و بررسی عالمان شیعی بوده است. آنچه در این نوشتار میآید، رویکرد نقلی و تاریخی به اصل امامت، با استفاده از بازخوانی سخنان امام صادق(ع) است. بر اساس مهمترین یافتههای این پژوهش، تبیینها و توصیفهای موجود در دوران امام صادق(ع) جهشی چشمگیر نسبت به دوران نخستین پیدایش تشیع داشته است؛ چنانکه موجب اعتقاد برخی به الوهیت امامان در آن دوران شده است. «امام» در منظر امام صادق(ع) کسی است که حجت خدا بر بندگان بوده، مرجعیت دینی، علمی، اخلاقی و سیاسی را بر عهده دارد و واسطه فیض میان خدا و بندگان بوده، منصوب از جانب خدا، معصوم و دارای علم خدادادی است
کلیدواژهها: امام صادق(ع)، امامت، عصمت، علم، نصب، مرجعیت.
مقدمه
پس از شهادت امام باقر(ع) در سال 114 هجری قمری، رهبری جامعه شیعی تا سال 148 هجری قمری بر عهده امام صادق(ع) بود. دوران امامت امام صادق(ع) یکی از دورانهای طلایی عصر حضور معصومان به شمار میرود؛ چراکه فضای علمی آن دوران بهگونهای بود که معارف ناب اسلامی را به جامعه منتقل میکرد
اگرچه بیشتر روایات رسیده از امام صادق(ع) مربوط به دانش فقه است، اما روایات اعتقادی و کلامی آن حضرت نیز دربردارنده معارف بسیار ارزشمندی است؛ از اینرو، چنانکه فقهای شیعه در طول تاریخ تشیع، بهدرستی و بهوفور از سخنان امام صادق(ع) بهره بردهاند، بر متکلمان نیز لازم است تا برای به دست آوردن معارف اعتقادی یا تعمیق آنها، خود را به این منبع عظیم علم و دانش رسانده، از آن بهرهمند شوند؛ کاری که به نظر میرسد در طول تاریخ، کمتر بدان توجه شده است. در این میان، از آنجاکه اصل امامت اصل شاخص و فارق میان شیعه و غیر شیعه به شمار میآمد، از اهمیت بسزایی برای امام صادق(ع) برخوردار بود. ازاینرو، افزون بر روایاتی فراوان که از آن حضرت در خصوص مباحث مختلف امامت صادر گردیده، مناظراتی نیز در اینباره برگزار شده است
از سوی دیگر، مسئله امامت یکی از مهمترین مسائلی است که بیشترین اختلاف میان شیعه و اهل سنت را به خود دیده است. روشن است که پردازش و تبیین فروعات این مسئله، همچون هر مسئله دینی، سیر تاریخی ویژهای دارد. با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت: نگاه تاریخی به مسئله امامت در دوران امام صادق(ع) از یک سو، و نگاهی کلامی به محتوای آنچه در این دوران درباره مسئله امامت مطرح میشود، از سوی دیگر، اهمیتی ویژه دارد
آنچه در این نوشتار میآید، تبیین مسئله امامت در دوران امام صادق(ع) با استناد به سخنان آن حضرت است
1. تبیین کلی جایگاه امامت
اینکه امامت دقیقاً چه جایگاهی در نظام هستی دارد، از مباحثی است که باید از مجموع سخنان امام صادق(ع) به دست آید؛ اما بهطورکلی میتوان به دورنمایی از این جایگاه دست یافت
از روایات استفاده میشود که تبیین مقام اهلبیت(ع) و ائمه اطهار(ع)، بیش از ائمه پیشین، محور کار امام صادق(ع) بوده است؛ تا آنجا که بر اساس سخنان آن حضرت تمام پیامبران به ولایت امامان و برتری ایشان بر دیگران اقرار کردهاند. ابوبصیر از ایشان چنین نقل میکند: «ما من نبی نبئ ولا من رسول أرسل إلا بولایتنا وبفضلنا علی من سوانا.»
امام صادق(ع) گاه با کاربست برخی واژگان رفیع، به عظمت جایگاه امامت اشاره کردهاند. ایشان دستکم سی بار از مفهوم «حجت الله»،2 شش بار از مفهوم «امین الله»،3 پنج بار از مفهوم «اولی الامر»،4 دو بار از مفهوم «وجه الله»5 و یک بار از مفهوم «نور الله»6 و; استفاده کردهاند که هر یک از این واژگان، خود آیینه و بابی بهسوی معرفت امام است
تبیین جایگاه امامت، به همین موارد خلاصه نمیشود. در روایات امام صادق(ع)، اهلبیت محل رفتوآمد ملائکه، خانه رحمت، عهد خدا، حرم الله الاکبر، معدن علم و; معرفی میشوند.7 آن حضرت در خطبهای دیگر، بهطور علنی امام را حجت خدا، واسطه فیض و ; معرفی فرموده است.8 در این دوران، تأویلهای باطنی از آیات و تطبیق آنها بر ائمه(ع) به چشم میآید؛ چنانکه محسودون9 و راسخون10 در علم، بر ایشان تطبیق مییابد
در روایاتی، عالمان در آیه «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»، (زمر: 9) ائمه(ع)، و غیر عالمان دشمنان ایشان معرفی میشوند
در آیه «وعلامات و باالنجم هم یهتدون»، (نحل: 16) نجم به رسول خدا(ص) و علامات بر ائمه(ع) تطبیق مییابد.12 مقصود از آیات در آیه «وما تُغْنِی الْآیاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یؤْمِنُون»، (یونس:101) همان ائمه(ع)، و مقصود از «نذر» پیامبران معرفی میشود.13 مقصود از سابق بالخیرات،14 و اهل الذکر در روایات متعددی15 و نیز «قوم» و «مسئولون» در آیه «وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْئَلُون»، (زخرف:44) در روایاتی متعدد، ائمه(ع) دانسته میشود.16 همچنین مقصود از «اوتوا العلم» در آیه «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم»،17 بر امامان تطبیق مییابد.18 «ائمه یهدون بأمرنا»، (انبیاء:73) همان ائمه اطهار(ع) معرفی میگردد.19 امام، استوارترین راهی دانسته میشود که قرآن بهسوی آن هدایت میکند.20 مؤمنانی که اعمال انسانها بر آنها عرضه میشود، خود ائمه(ع) معرفی میگردند.21 راهی که به استقامت در آن توصیه شده است، ولایت علیبن ابیطالب(ع) و دیگر ائمه است.22 مقصود از «هاد»23 امیرالمؤمنین(ع) دانسته میشود
توصیه به محبت و موالات اهلبیت(ع) با استناد به روایات رسول اکرم(ص) مورد تأکید است.25 چنانکه گاه دریافت شفاعت از رسول خدا(ص) مشروط به داشتن ولایت امیرالمؤمنین(ع) معرفی میشود
شاید خطبهای که اسحاقبن غالب از امام صادق(ع) در باب جایگاه امامت نقل کرده است، جامعترین سخنان باشد. برخی از فرازهای این خطبه چنین است: «همانا خدای تعالی بهوسیله امامان هدایت(ع) از خاندان پیامبرش(ص)، دینش را آشکار فرمود و از راه روشن خود، بهوسیله ایشان پرده برداشت و برای آنان از درون سرچشمههای دانش خود دری گشود. پس، از امت محمد(ص) هر که حق واجب امام خود را بشناسد، شیرینی ایمان خود را خواهد چشید و حُسن اسلامش را خواهد شناخت؛ زیرا خدای تعالی امام را نشانهای برای خلق خود گماشته است و او را حجتی بر فرمانبرداری خود قرار داد و تاج وقار بر او پوشانید و از نور جباریت خویش او را درپوشید و وسیله و سببی میان او و عالم بالا بهمنظور ارتباط برقرار ساخت که موادّش [یعنی همان فیض، هدایتها و الهامهای الهی]27 از او جدا نمیشود و کسی را به آنچه نزد خداست دسترسی نیست، مگر از راه اسباب او؛ و خداوند اعمال بندگان را جز با شناخت امام نمیپذیرد. پس او به مشکلات تاریک و سنّتهای پوشیده و مخفی و فتنههایی که به اشتباه میافکند، آگاه است؛ و همواره خداوند آنان را برای خلق خود از فرزندان حسین(ع) از پس هر امامی (یکی پس از دیگری) اختیار میکند; آنان پیشوایانی هستند از جانب خدا که به حق راه مینمایند و حق گرایند؛ حجتهای خدایند و حافظان و حامیان او بر بندگانش؛ و بندگان به پیروی از سیره و روش ایشان دینداری کنند و شهرها با نور ایشان روشنی مییابد و به برکت آنان آثار دیرینه رشد مییابد. خداوند آنان را مایه زندگی مردم و چراغهایی برای تاریکی [و کلیدهای سخن] و ستونهای اسلام قرار داده است. قلم تقدیر تغییرناپذیر الهی بدین گونه درباره ایشان جریان یافت (که چنین باشند); هنگامی که در عالم ارواح او [امام] را آفرید و نیز در عالم اجساد که پیکرش را به وجود آورد، زیر نظر خود او را ساخت. او پیش از خلقتش بهصورت انسانی سایهای در جانب راست عرش خدا بود و در علم نهانی خداوند، حکمت به او داده شده بود. خداوند او را با علم خویش برگزید و به دلیل پاکیاش اختیار فرمود. او یادگار آدم(ع) و برگزیده از میان ذریه نوح(ع) و اختیارشده از تبار ابراهیم(ع) و چکیدهای از نسل اسماعیل(ع) و خلاصهای از عترت محمّد(ص) است. همواره مورد توجه خاص خداوند بوده و هست و او را بهوسیله فرشتگانش نگهداری میکند; .»
به نظر میرسد، چنین تبیینهایی موجب شده بود تا برخی مقام ائمه(ع) را تا حد خدایی و الوهیت بالا برند که این کار به شدت مورد غضب و انکار ائمه(ع) قرار گرفت
2. ضرورت وجود امام
چنانکه در مقدمه این نوشتار بیان شد، مسئله امامت همچون هر مسئله دینی، بهلحاظ تبیین و پردازش توسط متولیان دین و مذهب، سیری تاریخی را به خود دیده است. با نگاهی به مجموعه روایاتی که پیش از امام صادق(ع) درباره امامت صادر شده است، به نظر میرسد میتوان مدعی شد از جمله مسائلی که برای نخستین بار در عصر حضور معصومان(ع) در زمان امام صادق(ع) مطرح شد، تبیین ضرورت وجود امامت است. بهطور قطع، وجود پیروان عمروبنعبید30 که منکر ضرورت امامت بودند، در تبیین فراوان این مباحث مؤثر بوده است. دراینباره مناظرهای میان هشامبن حکم و فردی از شام در حضور امام صادق(ع) صورت گرفته است. اگر چه در این مناظره، هشام است که استدلال اقامه میکند، اما تقریر امام بهمعنای درستی آن است. هشام در بیان استدلال خود، پس از اثبات ضرورت بعثت پیامبران، میپرسد: تکلیف انسانها پس از رسولالله(ص) چیست؟ مرد شامی قرآن و سنت را مرجع مردم میخواند. پس از آن، هشام با اشاره به وجود اختلافات میان مسلمانان ثابت میکند که لازم است کسی وجود داشته باشد که به اخبار آسمان و زمین آگاه بوده، رافع اختلافات باشد و چنین فردی همان امام است
البته دقت در این روایت، هادی این نکته است که هدف از آن، اثبات ضرورت امامت در بعد مرجعیت دینی است
از منظر امام صادق(ع)،، امام همان حجت خدا بر بندگان است. «الحُجه» در لغت، بهمعنای سبب پیروزی بر خصم،32 برهان33 و دلیل روشن34 برای احتجاج آمده است. به گفته ارباب لغت، جمع این واژه، «حُجَج» است و هنگامی که عرب میگوید: «احتجّ بالشیء»، مقصودش این است که از آن شیء بهعنوان حجت و دلیل خود استفاده کرده است.35 امام صادق(ع) به دفعات مفهوم «حجت الله» را درباره امامان بهکار بردهاند.36
با توجه به معنای لغوی این مفهوم، روشن میشود امام کسی است که خداوند متعال با وجود او بر بندگان احتجاج میکند. از همین روست که امام صادق(ع) بارها بر خالی نبودن زمین از امام تأکید میورزد37 و تصریح میکند که وجود امام روی زمین هماره لازم است؛ به گونهایکه اگر تنها دو نفر روی زمین باشند، یکی از آن دو حجت خواهد بود.38 ایشان در تبیین چرایی این مطلب فرمودند: «اگر مردم تنها دو نفر باشند، یکی از آن دو امام است.» آنگاه فرمودند: «آخرین کسی که از دنیا میرود، امام است؛ برای آنکه کسی حجتی بر خداوند نداشته باشد تا بگوید: خداوند او را بدون آنکه حجتی از جانب خود بر او بگمارد، رها کرده است.»
3. مناصب امام
از آنچه گفته شد، دانسته میشود که خداوند امامان را به مقام امامت منصوب کرده است. اینک باید دانست که خداوند متعال چه مناصب یا مسئولیتهایی را به ایشان واگذار کرده است
1-3. مرجعیت دینی
یکی از مناصب و مسئولیتهایی که امام صادق(ع) برای متصدی منصب امامت بیان میفرماید، منصب مرجعیت دینی است. عبداللهبن سلیمان عامری در این زمینه نقل میکند که امام صادق(ع) فرمودند: «هیچ زمانی بر زمین نگذشته، مگر آنکه خداوند حجتی در آن داشته است که حلال و حرام را میشناسانده و مردم را به راه خدا دعوت کرده است.»
ایشان در روایت دیگری فرمودند: «همانا خداوند زمین را بدون عالم رها نمیکند و اگر چنین نباشد، حق از باطل شناخته نمیشود.»
همچنین اسحاقبن عمار از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: «همانا زمین خالی نماند، جز اینکه باید در او امامی باشد؛ برای آنکه اگر مؤمنان چیزی (به احکام خدا) افزودند، آنها را به حق برگرداند؛ و اگر چیزی کاستند، آن کاستی را برایشان تمام کند.»
2-3. وساطت فیض
بر اساس روایات متعدد و مستفیض، خداوند متعال که فیاض مطلق است، بهواسطه حضور حجت خود در عالم، فیضش را بر اهل عالم عطا میکند. به دیگر سخن، جهان با فیض خداوند متعال است که پایدار مانده است. بر اساس روایات، فیض خداوند با واسطه وجود حجت الله است که در عالم فیض متجلی میشود و عالم پایدار میماند. پایداری این عالم، به وجود نعمتها، نزول باران، بر جای ماندن آسمان و زمین، و; است؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است: «آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است، مسخّر شما کرد و (نیز) کشتیهایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت میکنند؛ و آسمان را نگه میدارد تا جز به فرمان او، بر زمین فرو نیافتند؟; .»
در این آیه، از نگهداشتن آسمان و فرود نیامدن آن بر زمین خبر داده شده است. در روایات نیز ـ چنانکه خواهد آمد ـ تصریح شده است که خداوند متعال بهواسطه حجت الله و امامان است که چنین میکند
این حقیقت، پیشتر به بیانی زیبا در کلام امام سجاد(ع) مطرح شده بود: «ما امام مسلمانان و حجتهای خدا بر عالمیان; هستیم و ما موجب امان اهل زمینیم؛ چنانکه ستارهها موجب امان اهل آسماناند. ماییم که خدا بهوسیله ما آسمان را نگاه داشته است تا بر زمین نیافتد، جز به اجازه او؛ و برای ما آن را نگهداشته تا بر اهلش موج نزند و برای ما باران ببارد و رحمت خویش را نشر سازد و زمین برکات خود را بیرون دهد؛ و اگر امام در زمین نباشد، زمین اهل خود را فرو برد.»43
امام صادق(ع) نیز در بیانی موجز، خطاب به ابوحمزه ثمالی فرمودند: «اگر زمین بدون امام باقی بماند، در هم فروریزد.» 44 همچنین مفضلبن عمر از ایشان نقل میکند که درباره ائمه(ع) فرمودند: «خداوند آنها را ارکان زمین قرار داد که اهل آن را در خود فرو نبرد.»45 ایشان خطاب به سعید الاعرج و سلیمانبن خالد نیز همین سخن را تکرار کردند.46 ضمن آنکه خطبهای که پیشتر در بحث جایگاه امامت نقل کردیم، بیانگر منصب وساطت فیض برای امامان است. این سخنان یادآور همان حقیقتی است که از آن به وساطت فیض یاد کردیم
4-3. مرجعیت هدایت رفتاری و عملی
در گذشته، از مرجعیت دینی امام سخن به میان آوردیم. به نظر میرسد، که میتوان منصب مرجعیت دینی را از منصب مرجعیت هدایت رفتاری و عملی جدا کرد؛ بدین بیان که ممکن است کسی مسئول پاسخگویی به پرسشهای دینیِ مردم باشد، اما نتوان از او بهعنوان الگوی هدایت رفتاری جامعه یاد کرد
بیتردید، منصب مرجعیت هدایت رفتاری و عملی، یکی از مناصبی است که در روایات واردشده از امامان، جایگاهی خاص داشته است؛ چنانکه قرآن کریم نیز با آیاتی همچون «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛ (احزاب:21) پیامبر(ص) را الگوی اخلاقی مردم معرفی کرده است. این منصب را میتوان از کاربست واژگانی همچون «وجه الله» برای امامان به دست آورد. امام صادق(ع) در یکی از سخنان خود ـ که به طریقی صحیح نقل شده است ـ فرمود: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی لَا یهْلِک»؛47 «ما وجه الله هستیم که نابود نمیشود.»
بیگمان هرگونه تصویری از مفهوم «وجه الله» که مستلزم جسمانیت خداوند باشد، با ادله عقلی و نقلی محکوم و مردود است. از این روست که امام رضا(ع) به اباصلت فرمود: «ای اباصلت! هر کسی که خداوند را به صورت، همچون سایر صورتها توصیف کند، کفر ورزیده است.»
واژه «وجه» بهمعنای جلوی هر چیز49 است که در فارسی به آن «صورت» گفته میشود.50 صاحب کتاب التحقیق، اصل و ریشه آن را بهمعنای قسمتی از شیء میداند که به آن توجه میشود
به نظر میرسد، یکی از کارکردهای «وجه» و «صورت» آن است که انسان با نگاه به آن، صاحب صورت را میشناسد. به دیگر سخن، آن گاه که صورت کسی را میبینیم، قادر به شناختن او میشویم. همچنین میتوان گفت: «وجه» آن قسمتی از انسان است که به آن توجه کرده یا به آن روی میکنند تا او را بشناسند
با توجه به این تحلیل میتوان گفت: «وجه الله» چیزی است که بهوسیله آن به خدا توجه میگردد و خدا با آن شناخته میشود. بنابراین، وجه الله وسیلهای است که با نگاه به او، خدا قابل شناخت است. اینک میتوان در معنای حدیث یادشده گفت: امام همان کسی است که آینه خدا بوده، وسیلهای است تا از طریق آن خداوند شناخته شود؛ یعنی ـ چنانکه خواهد آمد ـ آنها چنان رفتار میکنند که دیگران را به خدا رهنمون میسازند
ایشان در سخنی دیگر، پس از تفسیر وجه الله به «دین»، خطاب به خیثمهبن عبدالرحمان فرمودند: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) دِینَ اللَّهِ وَوَجْهَهُ وَعَینَهُ فِی عِبَادِهِ وَلِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ وَیدَهُ عَلَی خَلْقِهِ وَنَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ;»؛52 «رسولالله(ص) دین خدا، و وجه و چشم او میان بندگان، و زبانی است که با آن سخن میگوید و دستی است که بر بندگانش دارد. و ما وجه خدا هستیم که از آن آمده میشود.»
ایشان در سخنی دیگر نیز خطاب به مروان صبّاح فرمودند: «خداوند ما را آفرید؛ پس آفرینش ما را نیکو قرار داد; ما را وجه خود که از آن آمده میشود، قرار داد.»
بنابراین میتوان گفت که نفس پیامبران، رسولان و امامان، راهی است بهسوی خداوند متعال، و رسیدن به خداوند از این طریق ممکن است. به دیگر بیان، سلوک و رفتار آنها بهگونهای است که موجب توجه مردم به خداوند متعال میشود
اگر چنین برداشتی از روایت را بپذیریم، شأنی افزون بر مرجعیت دینی برای امام ثابت میشود و به نظر میرسد که رفتار امام نیز از این طریق، رفتاری معصومانه و عاری از گناه دانسته شده است. مرجعیت هدایت رفتاری و عملی ایشان نیز از این طریق قابل اثبات است؛ زیرا رفتار و سلوک عاصیانه نمیتواند موجب توجه مردم به خداوند شود
با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود «وجه الله» کسی است که آینه تمامنمای خداوند متعال است و موجب توجه دیگران به خدا میشود. این ویژگی جز این نیست که رفتار و کردار او انسان را به یاد خدا میاندازد. روشن است که اگر کسی دارای چنین ویژگیای باشد، میتواند مرجع و الگوی اخلاقی مردم نیز به شمار آید
5-3. زعامت سیاسی
دانلود این فایل
